آن سوی ابرها

روزهای ابری دلگیر است...

آن سوی ابرها

روزهای ابری دلگیر است...

۱۱دی

دلتنگی‌ام را فقط یکی می‌دانست... وسط کلاس، تلفن زنگ می‌زند. گفتم احتمالا برنامه‌ای است و لازم است بروم حاضر شوم. قطع کردم و پیامکی گفتم کلاس هستم، بگو...

گفت: «سلام، آخر هفته می‌خوام برم مشهد. فعلا تنها هستم. میای؟»

در حیرت ماندم!

+ گرچه بی‌وفاییم ولی به آقایی‌تان واقفیم آقا امام هشتم (ع)...

۱۱دی

ترم تمام شده. فرضت‌های آخر است.

موعدها پشت سر هم می‌رسند. مهلت تحویلِ فلان چیز تا سه‌نشبه، آن یکی تا چهارشنبه و دیگری...

حال کسی را دارم که یک هفته بیش‌تر از عمرش نمانده و دارد برای انجام همه کارهای باقیمانده [..]دو می‌زند!

۱۱دی

آن چیزی که تعیین‌کننده است، تعداد نیست!

این را مطمئن باش.

۰۵دی

یک امتحان 6 سواله که 3 تایش را به زور نوشتم، وضع بقیه هم مساعد نبود.

این قدر وضعیت خراب بود که استاد گفت یک سری سوال می‌دهم. اگر نمره‌تان بهتر شد همان را وارد می‌کنم. حالا 14 تا سوال داده است، به مراتب سخت‌تر و غیر قابل حل‌تر! الان مجموعا 6، 7 ساعت - شاید بیش‌تر - وقت گذاشته‌ام اما یکی دو سوال بیشتر حل نشده است. آن هم نصفه و نیمه!

نمی‌دانم اگر قرار بود حل نشود برای چه سوال داده است!

خدا ما را از سخت‌گیران قرار ندهد.

۰۵دی

درحالی که شیرازه‌ام در رفته است می‌روم به دیدار سید. این چند وقت حالش خیلی خراب بود. شکر خدا جدیدا بهتر شده. از همه جا خبر و نکته‌ای می‌گویم تا شاید کمی سخن بگوید. درحالی که مثل همیشه در میان ایرادات و خطاهای من یک سری اصلاحیه‌ها و نکات و شاهد مثال‌هایی می‌آورد. گرچه اکثرش را می‌دانم، فقط لازم است یکی همان‌ها را دوباره برایم بگوید. کار را حواله می‌دهد به امام رضا علیه السلام.

بودن با سید به انسان آرامش خاصی می‌بخشد. حرف‌هایم تمام می‌شود. اکنون فقط اوست از همه جا خبر و نکته‌ای می‌گوید.

۲۴آذر

بعد از یک امتحان دو ساعته که سه، چهار روزی درگیرش شده بودم، بین هزارتا فکر و وسط یک سری پیامک پیگیری کارها... حدود یک ساعت و نیم قبل از شروع کلاس:

    11:48: سؤال: نسبیت بازم میان‌ترم داره؟

    12:24: امروزه!

    12:24: عالیست!

۲۴آذر

افرادی که کافی است به ایشان بگویی این مسأله است، بلند بشوند و بروند و تا آن را به نهایت نرسانند از جای نمی‌نشینند. افرادی که پیگیر هستند و دلشان به حال خودشان می‌سوزد.

نمی‌دانم این چه دردی است در یک سری از بچه‌های مذهبی، اولا کاری را قبول نمی‌کنند، وقتی می‌گویی شانه است که از زیرمسئولیت‌ها خالی می‌شود. ثانیا اگر قبول کنند، صرفا قبول می‌کنند. سال آینده هم بیایی هنوز دارند قبول می‌کنند یا دارند فکر می‌کنند. پای میدان عمل که می‌رسد کسی را پیدا نمی‌کنی در میدان. همه خزیده‌اند در گوشه و کنار. راحت قول می‌دهند و راحت زیر قول خودشان می‌زنند. منتقد بالذات و عامل به آن اگر آفتاب از مغرب برآید! کاری می‌گویی که دو متر باید بلند شود و آن را انجام بدهد و برگردد بنشیند، تازه بهانه می‌گیرند.

نسل امروز نسلی است که پر است از توانایی‌ها و ظرفیت ولی نمی‌داند کجا باید آن را استفاده کند. اصلا نمی‌داند دارد چه کار می‌کند. ترکیبی از گیج بودن و باور نداشتن خود. به دنبال اصلاح خود نیست. اصلا اصلاح تعریف نشده است، همینی که هستیم. اگر اصل را فراموش نکند، می‌تواند بزرگ‌ترین حادثه‌ها را بیافریند. اگر بفهمد برای چه دارد حرکت می‌کند، دلیلی ندارد که برجای بنشیند. کم فکر می‌کند. روزمرگی پدرش را در آورده است، ابزارها و فیلم‌ها و حاشیه‌ها او را در حاشیه‌های اندیشه نگاه داشته است.

بدترین نسخه‌ای که می‌توان پیچید این است که برایش از چیزهایی که مسأله‌اش نیست حرف بزنی، او را با چیزهایی که بدردش نمی‌خورد آشنا کنی و او را در حاشیه‌های حقیقت وارد کنی. او را طوری بزرگ کنی که حرف بزند ولی اهل عمل نباشد، کار بلد نباشد. خودش را کامل بداند. کارش را درست بداند. عقایدش را درست ببیند. روزهایش را بگذراند ولی نداند برای چه چیزی باید قیام کند.

۲۱آذر

مؤمن به مو می‌رسد ولی نمی‌بُرد!

۱۵آذر

این مسیر هم با فکر و باور و ایمان رفتنی است؛ هم با محبت و علاقه و عشق پیمودنی است.

دلی که تو بربایی دیگر از مدارت برون نخواهد شد. این میدان میدانی است که فیزیک کلاسیک و مدرن از درک روابط آن عاجز است. انتظاری هم از آن نمی‌رود و نداریم. بلکه همه چیز را برای راه تو می‌آموزیم و به کار می‌گیریم.

هر چه شیشه خرد است از جنس بد است. شما هم که بد و خوب را با هم می‌خرید. یعنی در کلاس شما بدها هم ستاره می‌گیرند، رو سیاه‌ها! اگر اهل اصرار نباشد، به خطابودن کارش سرفکنده باشد، سربلندش می‌کنید. نمره ممتاز می‌دهید! این کرم شماست.

دل ما به کرم صاحب کرم گرم است.

+ 4 روز پس از اربعین، صفر 1437

۰۴آذر

فقط تویی که حیات دوباره می‌بخشی

به آب پاک زمین دلم تو خضرا کن

۰۳آذر
مرد آن کسی است که در هنگامه دینداری و آیه و روایت‌خوانی و از انقلاب و شهیدگفتن ضدانقلاب، شیفته و خودباخته اعمال و زبانشان نشود.
نقشه و هدف و راهشان را بفهمد و شناسایی کند.
خط نفاق را از خط ایمان تمییز دهد و بازشناسد.
و این شناخت را مبنای عمل خویش قرار دهد.

پ.ن:
+ این جا هوا ابری است...

۰۱آذر

اره

کاتر

کارد

چاقو

خنجر

دشنه

شمشیر

سنان

نیزه

اره

.

.

.


زبان

۲۸آبان

هر لیوانی به اندازه ظرفیتی که دارد باید جواب بدهد.

از لیوان انتظار خودش را دارند، از پارچ هم انتظار مخصوص به خودش، قاشق هم کارکرد خودش را دارد.

+ دمی بیا و برعکس ببین؛ چه اوضاعی خواهد شد!

+ اصلا این سوال که چرا من مثل فلانی نیستم، از بیخ غلط است!

۲۶آبان

کسی که به تصویرسازی‌های دستگاه‌های ضدانقلابی اعتماد می‌کند، ابایی ندارد از این که چرخی از چرخ‌های آن نیز بشود.

و کسی که لحظه‌ای به چرخیدن چرخ یک دستگاه ضدانقلابی رضایت می‌دهد، سهام‌دار این شرکت مشرف بر آتش است.

و کسی که سهامی در شرکتی داشته باشد در آن شریک است.

+ خدایا ما را حفظ کن!

۲۵آبان

آماده کردم که در جوابش بگویم! اما خدا را شکر نگفتم، گویا خودم بیش‌تر دچارم!

خدایا ما را از کسانی قرار مده که به غیر عمل تکیه می‌کنند. به ابزارهای دور و برشان، به جاه و مقامشان، به فرصت‌ها و رابطه‌هایشان، به قدرت اجتماعیشان، به توانایی‌هایشان بلکه به خودشان...

فرمود: «اللهم اجعلنا ممن نوی فعمل و لاتجعلنا ممن شقی فکسل و لا ممن هو علی غیر عمل یتکل...»

+ تکیه ما را به خودت قرار بده.