مدتی است که منتظَِر هستم!
تو ولی 1176 سال!
فکر میکردم سخت نیست. ولی الان که بیش از یک سال گذشته میبینم خیلی سخت است. خیلی سخت...
خدایا صد هزار مرتبه شکرت به خاطر چیزهایی که دادی.
چهارصد هزار مرتبه شکرت به خاطر چیزهایی که ندادی.
شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر ...
قدم به قدم با تو نیامدم. جای پای تو را هم گم کردهام.
بلکه خودم را گم کردهام.
بیا و مرا ببر.
+ رحمت کند کسی را که پشت سرت میآمد ولی دست آخر فقط یک جای پا میماند.
بار اولش نبود. این کار را با یکی دیگر انجام داده بود، به ترفندش آشنا بودم ولی نمیدانستم با توجه به موقعیت او باید چه کارش کنم.
هر کاری میکردم عرصه تنگتر میشد. هر بهانهای را به طریقی رد میکرد. حتی گفتم این کار روی زمین است، هنوز 4 صفحهاش انجام نشده و شروع کردم به آمار ردیف کردن، گفت اشکالی ندارد، پس تعطیلش کن بگذار برای آن ور سال. دیگر پای امتحانات را پیش کشیدم، گفت زمانی از تو نمیبرد، فقط است تا 20 روز دیگر باید فلان کار و فلان کار را انجام بدهی، زیاد نگران نباش. گفتم اگر همینی هست که شما میگویی خودت انجام بده. گفت درگیر فلان کار هستم و کارها زیاد است. گفتم زمانی نمیبرد، پس انجام بدهید. برگشت گفت اگر وقتی نمیبرد خودت انجام بده! اعصابم خرد شده بود، حرف خودش را دوباره داشت تکرار میکرد. یک لحظه ساکت شدم.
- چرا دعوا میکنید. قبول کن دیگر!
سکوت کردم و سری تکان دادم.
آن بار هم دوست ما هم مستأصل شده بود. دو کلام شنید که برنامه این است. کف کرده بود. گفت اصلا فکرش را نمیکردم که اهل این کارها باشد و بخواهد چنین کاری بکند. حالا هم دارد همان کار را میکند.دلتنگیام را فقط یکی میدانست... وسط کلاس، تلفن زنگ میزند. گفتم احتمالا برنامهای است و لازم است بروم حاضر شوم. قطع کردم و پیامکی گفتم کلاس هستم، بگو...
گفت: «سلام، آخر هفته میخوام برم مشهد. فعلا تنها هستم. میای؟»
در حیرت ماندم!
+ گرچه بیوفاییم ولی به آقاییتان واقفیم آقا امام هشتم (ع)...
این مسیر هم با فکر و باور و ایمان رفتنی است؛ هم با محبت و علاقه و عشق پیمودنی است.
دلی که تو بربایی دیگر از مدارت برون نخواهد شد. این میدان میدانی است که فیزیک کلاسیک و مدرن از درک روابط آن عاجز است. انتظاری هم از آن نمیرود و نداریم. بلکه همه چیز را برای راه تو میآموزیم و به کار میگیریم.
هر چه شیشه خرد است از جنس بد است. شما هم که بد و خوب را با هم میخرید. یعنی در کلاس شما بدها هم ستاره میگیرند، رو سیاهها! اگر اهل اصرار نباشد، به خطابودن کارش سرفکنده باشد، سربلندش میکنید. نمره ممتاز میدهید! این کرم شماست.
دل ما به کرم صاحب کرم گرم است.
+ 4 روز پس از اربعین، صفر 1437
کسی که به تصویرسازیهای دستگاههای ضدانقلابی اعتماد میکند، ابایی ندارد از این که چرخی از چرخهای آن نیز بشود.
و کسی که لحظهای به چرخیدن چرخ یک دستگاه ضدانقلابی رضایت میدهد، سهامدار این شرکت مشرف بر آتش است.
و کسی که سهامی در شرکتی داشته باشد در آن شریک است.
+ خدایا ما را حفظ کن!
آماده کردم که در جوابش بگویم! اما خدا را شکر نگفتم، گویا خودم بیشتر دچارم!
خدایا ما را از کسانی قرار مده که به غیر عمل تکیه میکنند. به ابزارهای دور و برشان، به جاه و مقامشان، به فرصتها و رابطههایشان، به قدرت اجتماعیشان، به تواناییهایشان بلکه به خودشان...
فرمود: «اللهم اجعلنا ممن نوی فعمل و لاتجعلنا ممن شقی فکسل و لا ممن هو علی غیر عمل یتکل...»
+ تکیه ما را به خودت قرار بده.
روزهایی که باران میبارد مردم ته دلشان لبخند میزنند. اما روزهایی که آسمان ابری است ولی خبری از قطرهای آب نیست، غم پهنه دل را فرا میگیرد. آن روزها همه روی سرشان را با یک چیزی میپوشانند - گر چه اشتباه میکنند - و میدوند تا به یک سقفی برسند. ولی این روزها خستگی و سنگینی در راه رفتن همه خود را نشان میدهد و به دنبال سقفی میگردند تا با نور لامپهای مهتابی، تاریکی ابرها را جبران کنند و به فراموشی بگذارند. روزهایی که صدای غرش رعد و درخشش برق میآید همه به وجد میآیند و در عمق عظمت این صدا و نور فرو میروند. ولی روزهایی که ابرها اخم میکنند، انتشار صداها کمتر و گرفتهتر به نظر میرسد. باران دل را میرویاند. ولی آن یکی ریشه دل را میخزاند. باران مرده زنده میکند.
+ پس ببار به اذن خدا ای رحمت خدا
قسمت سخت ماجرا به شب رساندن است. و وقتی به شب هم رساندی روز دیگری در راه است! و روز دیگری و روز دیگری تا آن جایی که دیگر روز دیگری در کار نیست...
برای شما سخت نیست. برای ما سخت است؛ از سخت هم سختتر است. نفسگیر است. رعشه بر اندام انسان میافتد. دشوار است. صعب است. مصیبت است.
اگر به ما باشد که انسان میخواهد رو به رویش را تباه کند. حتی اگر بهانهجویی کند. آدم خودش میفهمد چه کاره است!
همه چیز نیمبند شده است. سالهای سال گذشته ولی آرزوهای بزرگ معطل مانده. گِل، دارد خشک میشود و هیچ چیز بدرد بخوری از آن در نیامده است! دل با هر باقیمت و بیقیمتی گره میخورد در حالی که در یک دل دو شیء جا نمیشود. دلی که سهمش از حقیقت اندک است را فقط باید تو بگیری تا به جایی برسد. گفتهاند «کار نیکو کردن از پُر کردن است.» این جا هم نگاهی بینداز، این دل خالی است.
هل الیک یابن احمد سبیل فنحظی؟