آن سوی ابرها

روزهای ابری دلگیر است...

آن سوی ابرها

روزهای ابری دلگیر است...

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بصیرت» ثبت شده است

۰۹تیر

بسم الله الرحمن الرحیم

ما با مجموعه‌ای از آدم‌های هیچ‌کاره طرف هستیم.

وظیفه‌ی اصلی ما رعایت امر به شیوه‌ی صحیح است.

برای مثال رفتار ما با یتیمان و مساکین و مردم درست باشد؛ جوری که خدا راضی بشود.

بقیه‌اش دست خداست.

نه کسی می‌تواند جلوگیری کند و نه کسی می‌تواند عطا ببخشد. چرا که کسی از خود عطایی ندارد که بخواهد ببخشد.

 

جز بندگان خالص‌شده‌ی خدا

الا عباد الله المخلَصین

چرا که دیگر از خودشان امری ندارند.

این عزیزان بندگان خدا هستند. و کسی که عبد است همه چیز را دارد.

۰۲ارديبهشت

بسم الله الرحمن الرحیم

بی‌شک مجموعه در ردیف افتخاراتِ (!) خود حضور قاری سطح یک ایران و جهان را ثبت خواهد کرد و از آن کمال بهره را خواهد برد. همان‌طور که در استفاده از این فرصت از هیچ زحمت و تکاپویی دریغ نکرده و نخواهد کرد. تاکید مکرر و ویژه روی پذیراییِ اختصاصی در اتاق‌های بسته و عکس گرفتن از صدر تا ذیل مجموعه، از وزیر و وکیل، آن هم در طبقات مختلف ساختمان بسیار برایم جالب است! همچنین پیش‌دستی و درخواست و اجازه‌گرفتن یکی از معلمین نام‌آشنای مدرسه برای رفتن به عنوان آژانس و چهره قرآنی مجموعه (!) به بهانه آوردن این قاری محبوب به این ساختمان از طنزها و لطیفه‌های این روزهاست! همان‌طور که عکس دسته جمعی دانش‌آموزان نیز بلااستفاده نخواهد ماند!

اختتامیه این مسابقات نیز گرفته شد؛ باز هم به نام شهید و هم‌چنان به کامِ کسانی که این اتفاقات، آلبوم خاطراتشان را کامل می‌کند! دلم برای شهید «مصطفی اسماعیل» می‌سوزد! درحالی که فریاد نامِ او درمیان اغیار بلند است، یک خط از وصیت‌نامه روشن‌گر و استدلالی و مستحکم اوست که برنمی‌تابند!

این روزها شهدا نیز غریب و مهجور گشته‌اند.

و قالَ الرسولُ یا ربِّ انَّ قومی اتَّخَذوا هَذا القرآنَ مهجوراً1.

----------------------------------------------------------------

1. سوره فرقان آیه 30.

۰۷اسفند

کمرم درد گرفته بود؛ از بس میزش کوتاه بود؛ لحظه‌ای تعلل کردم، شاید اندکی می‌خواستم نفسی بگیرم. خانم مسنی مانتویی جلو آمد. گفت: «خودکار را نیازی ندارید؟» همه چیز را گذاشتم روی میز، گفتم: «بفرمایید، خدمت شما.»

غلغله بود. در مساحتی شاید به اندازه 20 متر مربع، بیش از 50 نفر ایستاده و نشسته بودند! جای سوزن انداختن نبود. خودکار را دادم. خیلی دوست داشتم بدانم چه می‌خواهد بنویسد؟!

تعارف نکرد، سوال هم نکرد. برگه‌هایش را گذاشت کنار برگه‌های من از لیست آبی چند تا را نوشت. رفت سراغ لیست خردلی؛ گفت کسی را می‌شناسید؟! من هم برگه 16تایی را دادم به او.

فقط 3تا نوشت! فقط همان سه تا که گفته بودند به آن‌ها توجهی نکنید و نباید بیایند. از آنی شروع کرد که هنوز هم باورم نمی‌شود. گفتم بقیه‌ای هم هست. گفت: «نه لازم نیست، همین کافیه.»

هنوز هم باورم نمی‌شود.

۰۵اسفند

در هر اتاق این ساختمان چند طبقه، قدم بزنی یک جدول بسیار بزرگ چند رنگ می‌بینی که بیانگر اراده جدی و عمومی مجموعه است. تمام این جدول پرطمطراق را زیر و رو کردم اما یک لفظ «شهید» ندیدم!

تعجب نمی‌کنم!

از هر جهان‌بینی چیزهای به خصوصی بیرون می‌آید.

خدا را شکر قیامت به «حرف‌زدن» نیست. و گرنه همه بهشت می‌رفتند!


دارم فکر می‌کنم «حنانی» اگر روزی فقط این حرف‌ها به گوشش می‌خورد چه کار می‌کرد!

+ کاش «گوش رازدار» و «زبان سرنگه‌دار»ی می‌یافتم!
۰۳آذر
مرد آن کسی است که در هنگامه دینداری و آیه و روایت‌خوانی و از انقلاب و شهیدگفتن ضدانقلاب، شیفته و خودباخته اعمال و زبانشان نشود.
نقشه و هدف و راهشان را بفهمد و شناسایی کند.
خط نفاق را از خط ایمان تمییز دهد و بازشناسد.
و این شناخت را مبنای عمل خویش قرار دهد.

پ.ن:
+ این جا هوا ابری است...

۲۶آبان

کسی که به تصویرسازی‌های دستگاه‌های ضدانقلابی اعتماد می‌کند، ابایی ندارد از این که چرخی از چرخ‌های آن نیز بشود.

و کسی که لحظه‌ای به چرخیدن چرخ یک دستگاه ضدانقلابی رضایت می‌دهد، سهام‌دار این شرکت مشرف بر آتش است.

و کسی که سهامی در شرکتی داشته باشد در آن شریک است.

+ خدایا ما را حفظ کن!

۲۰آبان

ملّتها در مقابل حوادث دوجورند:

1) بعضی از ملّتها حادثه را، سختی را، شکنجه را لمس میکنند امّا نمی‌توانند یک تحلیل و یک جمع‌بندی درستی برای خودشان به وجود بیاورند که این جمع‌بندی آنها را به حرکت متقابل وادار کند؛ بعضی ملّتها این‌جورند.

2) ملّتهایی که رهبران کارآمد و شایسته‌ای داشته باشند، نه، سختی‌ها را تحمّل میکنند امّا در کنار آن، آگاهی‌ها و بصیرتها و راه‌حل‌ها و تقویت باورهای صحیح و منطقی را هم دنبال میکنند؛ ملّت ایران از این قبیل بود. خدای متعال تفضّل کرد، رهبری امام بزرگوار را به این ملّت به‌عنوان یک موهبت بزرگ داد.

...

این حرکت هدفش و آماج حمله‌اش فقط دستگاه سلطنت نبود، آمریکا هم بود. ملّت میفهمیدند، میدانستند که پشت سر این جنایاتی که دارد علیه آنها و علیه کشور در داخل انجام میگیرد، آمریکا است؛ این را فهمیدند. امام بزرگوار ما در سال ۴۲... این معنا را القا کرد به افکار عمومی؛ تبیین کرد برای مردم که هرچه هست زیر سر آمریکا است؛ شرارتها زیر سر آمریکا است. خب، این مبارزه به نتیجه رسید.


هرجا ملّتها حرکت کنند، ایستادگی کنند، صبر و مقاومت نشان بدهند، پیروزی قطعی است؛ همه‌جا همین‌جور است.

اشکال کار مبارزاتی که به شکست می‌انجامد، این است که یا ملّتها طاقت ندارند و ایستادگی نمیکنند، یا رهبرانی که بتوانند اینها را درست اداره کنند ندارند.

+ 12 آبان 1394