سنگی که تو میزنی یعنی من با اینها سر سازگاری ندارم. همزیستی مسالمتآمیز ندارم. اعتماد که ندارم، هیچ، آمدهام سنگسارشان کنم. خوشبین هم نیستم، بنابراین هر سال این کار را میکنم. برای مذاکره نیامدهام، پس درنگ نمیکنم. پشیمان هم نمیشوم، بلکه دستور داده شدهام. تنها هم نیامدهام، بلکه از همه جهان به این جا آمدهایم...
حتی اگر هوا خیلی گرم باشد. حتی اگر آفتاب تیز باشد و بدن را بسوزاند. حتی اگر نفس کم بیاید. حتی اگر شاهزادگان با ماشینهای شاسیبلند بیایند تا سنگپرانی کنند. حتی اگر راهها را ببندند و درهای اضطراری را هم باز نکنند. حتی اگر از روی بدنهای بیجان ما با چکمه عبور کنند و حتی اگر از تشنگی جان بدهیم و اشهدمان را به همان حال بگوییم...
ذیالحجه 1436
+ بفدای لب عطشانت...