آن سوی ابرها

روزهای ابری دلگیر است...

آن سوی ابرها

روزهای ابری دلگیر است...

۲۶اسفند

من: هر چه تو بخواهی!

تو: ...

۲۱اسفند

وقتی ندانی اعتراضت را «چطور» و «کجا» و «به چه کسی» اظهار کنی، چاره‌ای نداری جز این که قانع شوی و هیچ حرف دیگری برای زدن نداشته باشی!

هر چند بیش‌ترِ حرفت درست و صحیح باشد!

۰۷اسفند

کمرم درد گرفته بود؛ از بس میزش کوتاه بود؛ لحظه‌ای تعلل کردم، شاید اندکی می‌خواستم نفسی بگیرم. خانم مسنی مانتویی جلو آمد. گفت: «خودکار را نیازی ندارید؟» همه چیز را گذاشتم روی میز، گفتم: «بفرمایید، خدمت شما.»

غلغله بود. در مساحتی شاید به اندازه 20 متر مربع، بیش از 50 نفر ایستاده و نشسته بودند! جای سوزن انداختن نبود. خودکار را دادم. خیلی دوست داشتم بدانم چه می‌خواهد بنویسد؟!

تعارف نکرد، سوال هم نکرد. برگه‌هایش را گذاشت کنار برگه‌های من از لیست آبی چند تا را نوشت. رفت سراغ لیست خردلی؛ گفت کسی را می‌شناسید؟! من هم برگه 16تایی را دادم به او.

فقط 3تا نوشت! فقط همان سه تا که گفته بودند به آن‌ها توجهی نکنید و نباید بیایند. از آنی شروع کرد که هنوز هم باورم نمی‌شود. گفتم بقیه‌ای هم هست. گفت: «نه لازم نیست، همین کافیه.»

هنوز هم باورم نمی‌شود.

۰۵اسفند

در هر اتاق این ساختمان چند طبقه، قدم بزنی یک جدول بسیار بزرگ چند رنگ می‌بینی که بیانگر اراده جدی و عمومی مجموعه است. تمام این جدول پرطمطراق را زیر و رو کردم اما یک لفظ «شهید» ندیدم!

تعجب نمی‌کنم!

از هر جهان‌بینی چیزهای به خصوصی بیرون می‌آید.

خدا را شکر قیامت به «حرف‌زدن» نیست. و گرنه همه بهشت می‌رفتند!


دارم فکر می‌کنم «حنانی» اگر روزی فقط این حرف‌ها به گوشش می‌خورد چه کار می‌کرد!

+ کاش «گوش رازدار» و «زبان سرنگه‌دار»ی می‌یافتم!
۳۰بهمن

فکر می‌کردم سخت نیست. ولی الان که بیش از یک سال گذشته می‌بینم خیلی سخت است. خیلی سخت...

۲۶بهمن

خدایا صد هزار مرتبه شکرت به خاطر چیزهایی که دادی.

چهارصد هزار مرتبه شکرت به خاطر چیزهایی که ندادی.

شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر شکر ...

۲۳بهمن

«دلم می‌خواهد جایی که می‌خواهم عملیات کنم...»

اگر ذره‌ای از میدان جنگ و زمین مبارزه آگاهی داشت، این حرف را نمی‌زد. این برای چند روز پیش بود.

از آن روزی که شناختمش با یک لحن طلبکارانه‌ای می‌آمد و سخن می‌گفت. آن زمان اگر فضا را می‌شناخت آن حرف‌ها را نمی‌زد ولی باری نشد بیاید و باری نشد که با ناراحتی و طلبکارانه بلند نشود و نرود!

هر روز اعتراض و هر روز اظهار ناراحتی. گفتم امروز نه، بالاخره متوجه خواهد شد. دلم روشن بود. بالاخره جایی را در این [...] پیدا کرده تا بیاید و خودش را خالی کند و اظهار سربلندی کند و برود، بگذار بیاید و برود. لابد آن کاری را که باید بفهمد را فهمیده و بنایش بر این است بر طبق آن عمل کند! اما افسوس؛ نکرد که نکرد!

پریروز هم آمد. متوجه نشده هنوز! اشکالی ندارد.

دلم روشن است.

+

۲۲بهمن

لعنت خدا بر کسانی که «مرگ بر آمریکا» را از دهان مردم می‌اندازند.

۱۴بهمن

رهبر انقلاب اسلامی حضور حدود دوسوم کشورهای جهان را در نشست تهران و ایجاد زمینه برای اعلام مواضعی که در اجلاس‌های بین‌المللی دیگر بیان نمی‌شوند، از دیگر نقاط برجسته‌ی اجلاس سران عدم تعهد دانستند و افزودند: مواضعی که از زبان برخی رؤسای کشورها و هیأت‌های حاضر در نشست تهران به‌ویژه انتقاد از ساختار سازمان ملل و شورای امنیت و دیکتاتوری بین‌المللی حاکم بر جهان بیان شد، در اجلاس‌های بین‌المللی مشابه آن سابقه ندارد.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای یکی دیگر از نتایج برگزاری اجلاس سران عدم تعهد در تهران را خنثی شدن تبلیغات و هیاهو در مورد تحریم‌ها دانستند و افزودند: رؤسای کشورها و هیأت‌های شرکت‌کننده در اجلاس سران عدم تعهد، از نزدیک جریان عادی زندگی و نشاط مردم را در پایتخت و شهرهای دیگر دیدند و در حاشیه‌ی اجلاس نیز با مسئولان کشور در خصوص قراردادهای مختلف رایزنی کردند.

... ایشان تأکید کردند: در مسائل مختلف، از جمله مسائل داخلی باید مراقب بود تا مغالطه‌ها ما را به اشتباه در تحلیل گرفتار نکند.

1391/6/16 +

عبرت:

+ ابزار اول آن‌ها «سیاه‌نمایی» و «سیاه‌نشان‌دادن وضعیت داخلی» و «انکار همه خدمات دو دوره قبلی» بود. شعار اقتصاد را طوری مطرح کردند که انگار آن‌ها با همین شعار از شکم مادرشان متولد شده‌اند. فاز یک را خوب طی کردند.
+ گفتند ما اعتقاد داریم، به جای این که چرخ سانتریفیوژها بچرخد، باید چرخ اقتصاد بچرخد. دوگانه‌سازی کردند. همه مشکلات اقتصادی را روی سر هسته‌ای ایران خراب کردند. به تحریم‌ها گره‌زدند. بهانه‌جویی کردند. گفتند و کارخودشان را کردند.
+ همزمان «تعامل با امریکا» را علم کردند. ملت را به خاطر ایستادگی و مبارزه دائمی با امریکا تحقیر کردند. طوری وانمود کردند که همه مخالف تعامل هستند و هیچ کس نمی‌فهمد. هر روز می‌گفتند جامعه‌جهانی - منظورشان هم معلوم بود - اما نگفتند کمتر از یک سال قبل، حدود 150 کشور عضو جنبش عدم‌تعهد آمدند در تهران و در اجلاس شرکت کردند.

تمام تلاش خود را جمع کردند تا عده‌ای را به این باور برسانند که تحریم‌ها کمر ملت را خم کرده‌است.

۰۶بهمن

گفتم حسرت اون دو ساعت رو می‌خوری، مگه گوش می‌کنی!

۰۴بهمن

در روش‌شناسی علوم تجربی غربی، روی «تکرار پذیری آزمایش‌ها» بسیار تکیه می‌کنند.
فارغ از این که این روش چقدر درست و چقدر غلط است، آمدند و از روی نزدیک‌بینی و کوته‌بینی این روش را به علوم انسانی نیز تسری دادند.

حیف که حقیقت انسان که هیچ، هنوز تفاوت انسان را با حیوان نفهمیده‌اند و روی به نسخه‌دادن آورده‌اند!
از آن بالاتر هنوز نفهمیده‌اند که هر موجودی «یک‌بار» قرار است زندگی کند؛ و همین یک‌بار کافی است تا از بین آتشی پایدار یا بهشت و مغفرتی ماندگار یکی را انتخاب کند.

۲۹دی

قدم به قدم با تو نیامدم. جای پای تو را هم گم کرده‌ام.

بلکه خودم را گم کرده‌ام.

بیا و مرا ببر.

+ رحمت کند کسی را که پشت سرت می‌آمد ولی دست آخر فقط یک جای پا می‌ماند.

۲۲دی

کاش خدا خودش، خودش را به ما بشناساند و ما را بپروراند.

۱۷دی

بار اولش نبود. این کار را با یکی دیگر انجام داده بود، به ترفندش آشنا بودم ولی نمی‌دانستم با توجه به موقعیت او باید چه کارش کنم.

هر کاری می‌کردم عرصه تنگ‌تر می‌شد. هر بهانه‌ای را به طریقی رد می‌کرد. حتی گفتم این کار روی زمین است، هنوز 4 صفحه‌اش انجام نشده و شروع کردم به آمار ردیف کردن، گفت اشکالی ندارد، پس تعطیلش کن بگذار برای آن ور سال. دیگر پای امتحانات را پیش کشیدم، گفت زمانی از تو نمی‌برد، فقط است تا 20 روز دیگر باید فلان کار و فلان کار را انجام بدهی، زیاد نگران نباش. گفتم اگر همینی هست که شما می‌گویی خودت انجام بده. گفت درگیر فلان کار هستم و کارها زیاد است. گفتم زمانی نمی‌برد، پس انجام بدهید. برگشت گفت اگر وقتی نمی‌برد خودت انجام بده! اعصابم خرد شده بود، حرف خودش را دوباره داشت تکرار می‌کرد. یک لحظه ساکت شدم.

- چرا دعوا می‌کنید. قبول کن دیگر!

سکوت کردم و سری تکان دادم.

آن بار هم دوست ما هم مستأصل شده بود. دو کلام شنید که برنامه این است. کف کرده بود. گفت اصلا فکرش را نمی‌کردم که اهل این کارها باشد و بخواهد چنین کاری بکند. حالا هم دارد همان کار را می‌کند.
ولی هم‌چنان باز و بستِ گره در دست کریم است!
۱۵دی
این قدر که کرم هست، هیچ دیگر نیست!
مشهد، قم، جمکران، حرم امام... فقط حرم عبدالعظیم و شاه‌چراغ نرفتیم!