آن سوی ابرها

روزهای ابری دلگیر است...

آن سوی ابرها

روزهای ابری دلگیر است...

۲۱ مطلب با موضوع «پریشان» ثبت شده است

۲۶فروردين

مدتی است که منتظَِر هستم!

تو ولی 1176 سال!

۲۶اسفند

من: هر چه تو بخواهی!

تو: ...

۲۲دی

کاش خدا خودش، خودش را به ما بشناساند و ما را بپروراند.

۱۱دی

ترم تمام شده. فرضت‌های آخر است.

موعدها پشت سر هم می‌رسند. مهلت تحویلِ فلان چیز تا سه‌نشبه، آن یکی تا چهارشنبه و دیگری...

حال کسی را دارم که یک هفته بیش‌تر از عمرش نمانده و دارد برای انجام همه کارهای باقیمانده [..]دو می‌زند!

۱۱دی

آن چیزی که تعیین‌کننده است، تعداد نیست!

این را مطمئن باش.

۲۱آذر

مؤمن به مو می‌رسد ولی نمی‌بُرد!

۱۵آذر

این مسیر هم با فکر و باور و ایمان رفتنی است؛ هم با محبت و علاقه و عشق پیمودنی است.

دلی که تو بربایی دیگر از مدارت برون نخواهد شد. این میدان میدانی است که فیزیک کلاسیک و مدرن از درک روابط آن عاجز است. انتظاری هم از آن نمی‌رود و نداریم. بلکه همه چیز را برای راه تو می‌آموزیم و به کار می‌گیریم.

هر چه شیشه خرد است از جنس بد است. شما هم که بد و خوب را با هم می‌خرید. یعنی در کلاس شما بدها هم ستاره می‌گیرند، رو سیاه‌ها! اگر اهل اصرار نباشد، به خطابودن کارش سرفکنده باشد، سربلندش می‌کنید. نمره ممتاز می‌دهید! این کرم شماست.

دل ما به کرم صاحب کرم گرم است.

+ 4 روز پس از اربعین، صفر 1437

۰۴آذر

فقط تویی که حیات دوباره می‌بخشی

به آب پاک زمین دلم تو خضرا کن

۰۱آذر

اره

کاتر

کارد

چاقو

خنجر

دشنه

شمشیر

سنان

نیزه

اره

.

.

.


زبان

۲۸آبان

هر لیوانی به اندازه ظرفیتی که دارد باید جواب بدهد.

از لیوان انتظار خودش را دارند، از پارچ هم انتظار مخصوص به خودش، قاشق هم کارکرد خودش را دارد.

+ دمی بیا و برعکس ببین؛ چه اوضاعی خواهد شد!

+ اصلا این سوال که چرا من مثل فلانی نیستم، از بیخ غلط است!

۲۵آبان

آماده کردم که در جوابش بگویم! اما خدا را شکر نگفتم، گویا خودم بیش‌تر دچارم!

خدایا ما را از کسانی قرار مده که به غیر عمل تکیه می‌کنند. به ابزارهای دور و برشان، به جاه و مقامشان، به فرصت‌ها و رابطه‌هایشان، به قدرت اجتماعیشان، به توانایی‌هایشان بلکه به خودشان...

فرمود: «اللهم اجعلنا ممن نوی فعمل و لاتجعلنا ممن شقی فکسل و لا ممن هو علی غیر عمل یتکل...»

+ تکیه ما را به خودت قرار بده.

۱۷آبان

روزهایی که باران می‌بارد مردم ته دلشان لبخند می‌زنند. اما روزهایی که آسمان ابری است ولی خبری از قطره‌ای آب نیست، غم پهنه دل را فرا می‌گیرد. آن روزها همه روی سرشان را با یک چیزی می‌پوشانند - گر چه اشتباه می‌کنند - و می‌دوند تا به یک سقفی برسند. ولی این روزها خستگی و سنگینی در راه رفتن همه خود را نشان می‌دهد و به دنبال سقفی می‌گردند تا با نور لامپ‌های مهتابی، تاریکی ابرها را جبران کنند و به فراموشی بگذارند. روزهایی که صدای غرش رعد و درخشش برق می‌آید همه به وجد می‌آیند و در عمق عظمت این صدا و نور فرو می‌روند. ولی روزهایی که ابرها اخم می‌کنند، انتشار صداها کم‌تر و گرفته‌تر به نظر می‌رسد. باران دل را می‌رویاند. ولی آن یکی ریشه دل را می‌خزاند. باران مرده زنده می‌کند.

+ پس ببار به اذن خدا ای رحمت خدا

۱۳آبان

خیلی وقت است به گوشتِ قرمز حساس هستم و به شدت از آن پرهیز می‌کنم.

ولی تازه متوجه شده‌ام که ده سانت گوشتِ قرمز چه نقش عظیم و ترسناکی در سرنوشت انسان دارد. ولی انسان حتی با زبان بی‌مهارش نیز می‌خواهد سرنوشتش را به تباهی بکشاند.

۱۰آبان
شکرت که با من همچون من معامله نمی‌کنی که جز خاکستر نمی‌شدم!
۰۴آبان

قسمت سخت ماجرا به شب رساندن است. و وقتی به شب هم رساندی روز دیگری در راه است! و روز دیگری و روز دیگری تا آن جایی که دیگر روز دیگری در کار نیست...

برای شما سخت نیست. برای ما سخت است؛ از سخت هم سخت‌تر است. نفس‌گیر است. رعشه بر اندام انسان می‌افتد. دشوار است. صعب است. مصیبت است.

اگر به ما باشد که انسان می‌خواهد رو به رویش را تباه کند. حتی اگر بهانه‌جویی کند. آدم خودش می‌فهمد چه کاره است!

همه چیز نیم‌بند شده است. سال‌های سال گذشته ولی آرزوهای بزرگ معطل مانده. گِل، دارد خشک می‌شود و هیچ چیز بدرد بخوری از آن در نیامده است! دل با هر باقیمت و بی‌قیمتی گره می‌خورد در حالی که در یک دل دو شیء جا نمی‌شود. دلی که سهمش از حقیقت اندک است را فقط باید تو بگیری تا به جایی برسد. گفته‌اند «کار نیکو کردن از پُر کردن است.» این جا هم نگاهی بینداز، این دل خالی است.

هل الیک یابن احمد سبیل فنحظی؟