آن چیزی که تعیینکننده است، تعداد نیست!
این را مطمئن باش.
یک امتحان 6 سواله که 3 تایش را به زور نوشتم، وضع بقیه هم مساعد نبود.
این قدر وضعیت خراب بود که استاد گفت یک سری سوال میدهم. اگر نمرهتان بهتر شد همان را وارد میکنم. حالا 14 تا سوال داده است، به مراتب سختتر و غیر قابل حلتر! الان مجموعا 6، 7 ساعت - شاید بیشتر - وقت گذاشتهام اما یکی دو سوال بیشتر حل نشده است. آن هم نصفه و نیمه!
نمیدانم اگر قرار بود حل نشود برای چه سوال داده است!
خدا ما را از سختگیران قرار ندهد.
کسی که به تصویرسازیهای دستگاههای ضدانقلابی اعتماد میکند، ابایی ندارد از این که چرخی از چرخهای آن نیز بشود.
و کسی که لحظهای به چرخیدن چرخ یک دستگاه ضدانقلابی رضایت میدهد، سهامدار این شرکت مشرف بر آتش است.
و کسی که سهامی در شرکتی داشته باشد در آن شریک است.
+ خدایا ما را حفظ کن!
با وجودِ تمام مشغولیتهای درون و بیرون خانه، تمامِ وجود و ایمانش را در دو لقمه غذایی که میپزد، میریزد. این همه سختی را به جانش میخرد تا وقتی همسر و دلبندانش از کار و مدرسه میآیند خریدار لبخندی هر چند کوتاه بر لبانشان باشد...
***
پررو پررو توی رویشان میایستند و میگویند غذایت خوشمنظر نیست. بیمزه است. سفت است. نانش زیاد است. چرا نمک ندارد؟ فلان ایراد را دارد. بهمان مشکل را دارد. پررو پررو...
بیادب نمیفهمد وقتی مادرِ خانه یا آشپز یا هر کس دیگری در خانه غذا میپزد، حتی اگر به دلت نمینشیند نباید به رویش بیاوری!
در دنیایی که سکه رایج لذتپرستی است. نه عجب که فرهنگ شکم، فرهنگ غُر زدن و ایراد گرفتن، فرهنگ تنوع، فرهنگ بیشینهسازی لذتهای خواستنی و عیش و ... مدافع و مروج و توجیهگر پیدا کند.
به تعبیر دنیای مدرن، بهترین، کسی است که بهتر بتواند شکم انسانهای دیگر را پُر کند و خوشی بلع و هضم این پُر کردن را بیشینه کند! باید «دستپخت»تان روی دستِ همه باشد و گر نه شما از انسانیت هیچ بهره نبردهاید. چقدر بیچارهاید که غذایتان به طبع آشپزان فرانسوی خوش نیامده است! بروید غاز بچرانید! واقعا هم که شما بدبختی بیش نیستید!