- تلویزیون یک ساعتی با صدای بلند خوابت را مغشوش میکند. گوشیها نیز یکی یکی طبق ساعتی که برایشان تنظیم شده است با صدای زنگ ساعت رومیزی، تلفن و انواع حیوانات از جمله گاو و الاغ نیز به تلویزیون کمک میکنند. آخرش یکی سرت داد میزند که بیدار شو نمازت قضا شد! هوا بسیار گرم است. با این که اصلا حوصله نداری و همچون یک جسد بیجان روی زمین افتادهای و نمیتوانی از جایت تکان بخوری، سه فازت میپرد و سریع از رخت خواب میپری. در همین حال به برنامهای که باید طی کنی فکر میکنی. به ماشینی که باید از تعمیرگاه بگیری، پولی که قبلش باید از عابر بانک بگیری، چون آقا سهند در مکانیکی، کارتخوان ندارد! این که امروز چگونه خودت را به "فستفود" مجتمع تجاری که در آن مشغولی برسانی و این میان به افرادی فکر میکنی که دیروز در مغازه دیدهای. در میان نماز به خودت نهیب میزنی که داری نماز میخوانی ولی بیهوده است، از بس چشمها از حرام پر شده که تصاویر خودشان را سریع با هم عوض میکنند...
- چشمانت بیاختیار باز میشوند. تاریکی همه جا را فرا گرفته است. سعی میکنی در همان آرامی بدون بیدار شدن دیگران از اتاق خارج شوی و به سمت چشمه بیرون خانه بروی؛ صدای زوزه سگها از دور به گوش میرسد. با قدمهای کوتاه کوتاه با پتویی که روی دوشت انداختهای به سمت چشمه میروی. صدای باد توی گوشت میپیچد و به سر و صورتت میزند. از کنار خانههای کاهگلی میروی تا باد کمتر تو را مورد هجوم قرار دهد. جز صدای باد، صدای خشخش دمپاییهایت تنها صدای نزدیکی است که صدای جیرجیرکها را از تنهایی بیرون میآورد. کمکم آب هم با صدای زیبایش به کمک میآید. نمیدانی چگونه دستت را به آب بزنی. هزارلا لباس پوشیدهای ولی کفاف نمیدهد، آخر هوا بسیار سرد است. در آسمان نور مهتاب چشمانت را میزند. ستارهها همچون ریسمانهای چراغانی اعیاد در سراسر پهنه آسمان گسترده شدهاند. به رغم لرزی که به بدنت افتاده در ژرفای اندیشه و تعجب میخزی. نمیدانی داری چه میکنی ولی جذبهای تو را به سوی خودش میکشد. مسح پا هم به اتمام میرسد. دوست داری ذکر بگویی، دلت را صاف کنی و استغفار بگویی. میچسبد و تکرار میکنی. روزی پرکار در پیش است. مسئولیت چرای گوسفندان اهالی منطقه به عهده توست. بلکه بزرگتر؛ باید برای کاری بزرگتر آماده شوی. ولی جز شب هیچ چیز تو را برای کارهای بزرگ آماده نمیکند!
+ اقم الصلوه لدلوک الشمس الی غسق الیل و قرآن الفجر، إن قرآن الفجر کان مشهودا (78 اسراء)
سنجش و مقایسه، درس پنجم کتاب مهارتهای نوشتاری، هشتم، ص59