ملّتها در مقابل حوادث دوجورند:
1) بعضی از ملّتها حادثه را، سختی را، شکنجه
را لمس میکنند امّا نمیتوانند یک تحلیل و یک جمعبندی درستی برای خودشان به
وجود بیاورند که این جمعبندی آنها را به حرکت متقابل وادار کند؛ بعضی
ملّتها اینجورند.
2) ملّتهایی که رهبران کارآمد و شایستهای داشته باشند، نه،
سختیها را تحمّل میکنند امّا در کنار آن، آگاهیها و بصیرتها و راهحلها
و تقویت باورهای صحیح و منطقی را هم دنبال میکنند؛ ملّت ایران از این قبیل
بود. خدای متعال تفضّل کرد، رهبری امام بزرگوار را به این ملّت بهعنوان
یک موهبت بزرگ داد.
...
این حرکت هدفش و آماج حملهاش فقط دستگاه سلطنت نبود، آمریکا هم بود. ملّت
میفهمیدند، میدانستند که پشت سر این جنایاتی که دارد علیه آنها و علیه کشور
در داخل انجام میگیرد، آمریکا است؛ این را فهمیدند. امام بزرگوار ما در
سال ۴۲... این معنا را القا کرد به افکار عمومی؛ تبیین
کرد برای مردم که هرچه هست زیر سر آمریکا است؛ شرارتها زیر سر آمریکا است.
خب، این مبارزه به نتیجه رسید.
هرجا ملّتها حرکت کنند، ایستادگی کنند، صبر و مقاومت نشان بدهند، پیروزی
قطعی است؛ همهجا همینجور است.
اشکال کار مبارزاتی که به شکست میانجامد،
این است که یا ملّتها طاقت ندارند و ایستادگی نمیکنند، یا رهبرانی که
بتوانند اینها را درست اداره کنند ندارند.
+ 12 آبان 1394